بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یا اباالفضل العباس
السلام علیک یا اباصالح المهدی
سخن ما
توبه فردی ، توبه اجتماعی
شاید تا به حال اصطلاح "توبه فردی"، توبه "اجـتـمـاعـی" را نـشنیده باشید، خصوصاً کلمهی توبه اجتماعی که مفهوم آن، چه بسا برای عدهای، مبهم است؛ ما به یاری خدای تـبـارک و تـعـالـی ایـن مـطلب را توضیح میدهیم.
خـدای تـبـارک و تـعالی در قرآن کریم مـیفـرماید: « وَتُوبُوا اِلَی اللَّهِ جَمِیعًا اَیُّهَا المُؤمِنُونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ[:<1> ]ای مؤمنین همگی به سوی خدا بازگردید، بدان امید که رستگار شوید.»
همه میدانیم که زندگی انسانها، یک زندگی اجتماعی و به هم پیوسته و مرتبط با یکدیگر است و افراد بشر، یکدیگر را یاری میدهند و کمتر انسانی است که بتواند به تـنـهایی زندگی کند. روشن است که این زندگی مرتبط و به هم پیوسته اگر با قوانین صحیح و بدون خطا اداره شود، قوانینی که از جانب خالق هستی و آفریدگار دانا و مهربان برای بشر ارائه شده، یقیناً زندگی راحت، سالم، بدون دردسر و عادلانه و پر از نشاط و سرور، نصیب همهی انسانها میشود و برای رسیدن به این نقطه، باید همهی افراد اجـتـماع دست به دست هم داده، به آن قـوانـیـن آسـمـانـی و الـهـی تـن دهـند و خواستههای شخصی و فردی و افکار ناقص خود را، که علم و جهل در آن مخلوط است، کنار بگذارند.
رسیـدن به این نقطه از زندگی، "عصر ظهور" نام دارد.
تفاهم انسانها با یکدیگر؛ و اعتراف آنها به ضرورت تفاهم و همدلی؛ و سر تسلیم فرود آوردن آنان در برابر یک قانون صحیح و عادلانه، که تنها و تنها خالق هستی به سبب علم بی نهایتش و به سبب جهل بشر به رموز آفرینش- میتواند آن را ارائه دهد، "روز ظهور" نام دارد.
"روز ظهـور"، روز بـازگشت انسانها به سوی خدا است، بازگشتی همگانی.
"روز ظهور"، روز توبه اجتماعی و تحقق کامل آیه شریفه: « وَتُوبُوا اِلَی اللَّهِ جَمِیعًا اَیُّهَا المُؤمِنُونَ » است.
در روز ظهور دیگر چشمهای مردم خطا نمیرود-آنچنانکه امروز خطا میرود- و به دنبال خطای خود، زندگی را به خطا و نیستی و شهوت پرستی و پول پرستی و ثروت اندوزی و ریاست طلبی سوق نمیدهد.
آیه شریفه فوق دقیقاً در یکی از موارد حساس زندگی بشر که چشمها به یکدیگر خیانت میکنند و باید از این خیانت بازگردند، بیان و به بشر تفهیم شده و از همهی مؤمنین درخواست شده، چشمهایشان را از یکدیگر فرو بندند، زیرا چشم به آنچه تمایل پیدا میکند، همهی وجود آدمی و همهی هستی و زندگی او را به آن سو میکشاند و همانند فرمان ماشین، وقتی که به یک سو گردش کرد، تمام ماشین را به آن سو میبرد.
خـطـای چشـم تنهـا یک مصداق برای خطای روح، در یکی از کوچههای فرعی زندگی بشر است؛ همانند خطای رانندهای در یک خیابان فرعی، اما راننده، راننده است و این خطا را اگر در خیابانهای دیگر تکرار کـنـد و رانندگان دیگر نیز چنین کنند، به یـکـبـاره تـمـام شـهر پر از خطا میشود، همچنانکه امروزه زندگی بشر پر از خطا شده و بشریت در لب گودال جهنم قرار گرفته و هر لحظه میلیونها نفر به داخل آن سقوط میکنند.
آنچه مهم است؛ روحیه خطاکاری است؛ که باید در برابر آن ایستاد که چنین روحیهای تمام شاخههای درخت زندگی را میشکند و خطاکاری را چون آفتی سهمناک به همهی شاخهها و برگها سرایت میدهد و یکباره درخت زندگی بشر خشک شده و دیگر برگ سبزی در آن یافت نمیشود و اگر یافت شود به آفتهای بسیار و امراض روحی فراوان مبتلا شده است.
لذا خدای تعالی، برای اصلاح روحیات بـشـر و بـازگـشت آن از خطا، در یکی از حساسترین موارد خطاکاری بشر که خطای چشم و آفت نگاه است، انسانها را به تفاهم اجـتـماعی و بازگشت با احترام به قانون زندگی که اطاعت از قانون پروردگار است، دعوت کرده و راه رستگاری را در این بازگشت همگانی مؤمنین ترسیم فرموده است.
ایـن بـازگـشـت، یک بازگشت اجتماعی است، نه فردی.
یـعنی اگر انسانها میخواهند از تمام آفتهای زندگی رها شوند؛
اگر میخواهند از آفت فقر و گرسنگی و بی پوشاکی،
از آفـت جـنـگ و درگیریهای بزرگ و کوچک در سراسر جهان،
از امراض لاعلاج و هزاران مرض دیگر که بشر با جهل خود و دخالت در خلقت پدید آورده،
از آفت آوارگی و درماندگی که میلیونها افراد بشر به آن مبتلا هستند،
از آفت مقروض بودن که اکثریت جمعیت کرهی زمین گرفتار آن شده و به سبب آن اسیر دولتهای صنعتی و ثروتمند شدهاند و به دنبال ایـن اسارت، باید به جای خدای تعالی، آن سیاست گذاران ظالم را اطاعت و بندگی کنند.
انسانها اگر میخواهند از آفت خیانت به یکدیگر رهایی یابند،
و از هـمـه مـهمتـر، اگر میخواهند از ریـشـهی هـمـهی آفـتها و مادر همهی مرضها و سرآمد تمام بدیها، که امراض روحی و اخلاق و صفات رذیله و غیر انسانی است، رهایی یابند،
باید همه با هم، آری همه با هم و جمیعاً به سوی خدا بازگردند؛ روز ظهور، روزی است که این آرزو تحقق خواهد یافت و تا چنین روزی فرا نرسد، سراسر زندگی بشر، انباشته از آفـتهـای فـوق اسـت و تنها تلاش و مجاهدت انسانهای بیدار و شیفتهی امام عصر ارواحنا فداه است که با ظلم و فساد در عصر غیبت مبارزه کرده و راه را برای ظهور امام عصر ارواحنا فداه آماده میکنند.
ما انسانها باید بدانیم تنها در روز ظهور اسـت کـه برگهای سبز را خواهیم دید و بـاغبان مهربان زندگی، آفتها را از آنان خواهد زدود.
ادامه دارد...
من و یه دنیا مهربونی...
سلام مولای من، باید خورده خورده خودمون را برای آمدن بهار آماده کنیم، بهاری که پاییزی نداره و همیشگیه، ولی چه طوری؟؟؟ راهش را می دونم باید گرگ های درونم را از بین ببرم تا کبوتر ایمان به راحتی بیاد و توی لونه اش راحت بگیره، شما همیشه کمکم کردید، می خوام این دفعه برام دعا کگنید، تا از خواب غفلت بلند شم و سوار پرنده ی خوشبختی بشم و به باغ و بوستان سعادت یعنی رضوان و قرب الهی برسم، برام دعا کنید...
التماس دعا، یا مهدی
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یا اباالفضل العباس
السلام علیک یا اباصالح المهدی
من در بین شما هستم فقط مرا نمیشناسید
حجت الاسلام سید بهاءالدین انوار جزایری- شیراز
خورشید مکه: آنان که سر در برف فرو برده و جمال آفتاب دلانگیز زمستان غیبت کبری را نمیبینند، خود را انکار میکنند نه جمال آفتاب را! که جمال او انکار ناشدنی است و دیدن او حقیقت است، اما حقیقتی غیر قابل نفوذ از سوی بشر و او هر که را مصلحت بداند اذن تشرف میدهد، از کوچک تا بزرگ امت، از اعلم مراجع عصر غیبت تا روستایی ساده سیه چهره و آفتاب خورده.
بـحـث انـکـار ملاقات وجود مقدس حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف ، بحث تازهای نیست، دیرزمانی است که عدهای تشرف به محضر مقدس آن حضرت را انکار میکنند؛ چگونه ممکن است وجود مبارکی که حی و حاضر است و در بین مردم زندگی میکند، اصلاً دیده نشود. آنان که سر در لاک انکار فرو برده، همه یکدست نیستند و میتوان آنان را چنین تقسیم نمود:
اول: عدهای از این افراد معنای صحیح نامهی حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه را که به آخرین نایب خاص خود در عصر غیبت صغری صادر فرمودند به درستی متوجه نشدهاند.
آن حضرت در توقیع و نامهی مبارک خـود، بـه عـنـوان پایان دوران نیابت مخصوص نواب اربعه میفرمایند: « ای علی بن محمد سمری (چهارمین و آخرین نایب خاص آن حضرت در غیبت صغری) دیـگر جانشینی برای خودت پس از وفاتت تعیین نکن و به زودی از میان شـیعیانم یا به سوی شیعیانم کسانی میآیند و ادعای داشتن ارتباط و دیدار با ما را- مانند آنچه شما داشتید- میکنند و بدانید هر کس دیدار و ارتباطی که شما با ما داشتید را تا قبل از ظهور سفیانی و نـدای آسـمـانی ادعا بکند، او بسیار دروغگو و افترا زننده است.»
این گروه از منکرین تشرف، با تمسک بـه ایـن جملـه از نـامه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه به غلط پنداشتهاند هرگونه تـشــرف و مـلاقــاتــی بــا حـضـرت بقیةاللّه ارواحنا فداه باید تکذیب شود، بدون آنکه فکر کنند جملهی فوق به طور روشن و شفاف، ناظر به همان ارتباط خـاص نـائـبان چهارگانه عصر غیبت صغری است و توقیع و نامه مبارک آن حضرت اعلان رسمی برای پایان دوران نیابت خاصه و شروع عصر غیبت کبری است و یک، یک کلمات آن به این مطلب اشراف داشته و به هیچ عنوان به تشرفات و ملاقاتهای اتفاقی که در عصر غیبت کبری اتفاق میافتد، اشاره ندارد.
بنابر این گروه اول بدون توجه به آنچه این نامه مبارک در نظر دارد و بدون توجه به جملات و قرائن و الفاظ آن و به اصطلاح بدون "تفقه" در معنای واقعی این جملات، کلماتی را که مربوط به مطلب دیگر (پایان نیابت خاص نواب اربعه) است، به مطلب دیگری (تشرفات اتفاقی شیعیان و علما در عصر غیبت کبری) ارتباط داده و خود و دیگران را دچار اشتباه کردهاند.
دوم: عدهای دیگر تصور کردهاند، اقرار کـردن بـه تشرفات به محضر مقدس حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه در عصر غیبت کبری، اعتراف به امتیاز ویژه و درجات بالای معنوی برای شخص تشرف یافته است و چون چنین است، پس هر کس بگوید من به طور اتفاقی حضرت ولی عصر ارواحنا فداه را دیدهام و ما او را تصدیق کنیم، به نورانیت و مقام بالای او اعتراف کردهایم و این اعتراف برای ما که خود را عالم و با شخصیت میدانیم، سزاوار نیست و در واقع باید گفت که سالها علم اندوختن و عبادت کردن برای ما حاصلی نداشته و این شخص تشرف یافته با یک ملاقات، از ما برتر و والاتر شده و این غیر قابل قبول است.
آنان در مواجهه با قضایای عالمانی که به محضر مقدس امام عصر ارواحنا فداه مشرف شدهاند، میپندارند اگر به این تشرفات اعتراف کنند خود را ناقص و عقب مانده از مقامات اولیاء خدا معرفی کردهاند.
مرض روحی این عده در مواجهه با افراد تشرف یافته معمولی، تکبر و خود برتر بینی و مرض روحی آنان در مواجهه با علمـای تشـرف یـافتـهی امثـال خـود، حسادت، غرور و تکبر است.
ســوم: عــدهای هم تـحـت تـأثـیـر فضاسازیهای دوگروه فوق، بدون آنکه تأمل و تدبر صحیح داشته باشند، عیناً سخنان این دو گروه را تکرار و به خیال خود از عالمانی شایسته، پیروی میکنند بدون آنکه بدانند سخنان ایشان حق است یا باطل، و علیه علمای ربّانی و تـربیـت شـده اهـل بیـت عصمـت و طهارت قدس سره الشریف موضع میگیرند و فضای معنوی جامعه را تاریک و خالی از یاد و نام امام زمان ارواحنا فداه میکنند.
اما بحمداللّه نور خورشید عالم تاب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آنقدر به لحظه طلوع نزدیک شده که دیگر این گروههای انکار کننده سخنی برای بیان ندارند و موج عظیم توجه به امام عصر ارواحنا فداه افکار ناصواب فوق را چون خاشاکی از ساحل دریای محبت و عشق به امام زمان علیه السلام به کنار انداخته و سخنان آنان بیشتر جنبهی بازدیدهای موزهای به خود گرفته است.
به همین مناسبت قضیهای جالب از یکی از دوستان و ارادتمندان حضرت بـقـیـةاللّـه ارواحنا فداه کـه در عـالم روِیا خورشید جمال آن حضرت قلب او را نـورانـی کـرده و از تـاریـکی سخنان گروههای فوق نجات داده است، و خود هم اکنون در لباس سربازان آن حضرت قرار دارد، خدمتتان تقدیم میداریم:
... سـال 1364 بـود، به منظور خدمت دوران سربازی به جبهههای نبرد حق علیه بـاطل اعزام شدم، شبها با دوستان هم رزمم دور هم مینشستیم و از هرجا سخنی به میان میآمد ... یک شب که مهتابیتر از همیشه بود، صحبت از امدادهای غیبی امام زمان علیه السلام در جبههها شد، دوستی گفت من کـسـی را مـیشـنـاسم که به محضر امام زمان علیه السلام رسیده است.
من در جواب گفتم: محال است کسی در دوران غیبت خدمت آن حضرت برسد، چون خـود ایـشـان فـرمودهاند: هر کس ادعای مشاهده کرد او را تکذیب کنید، که کذاب است! و دلائل دیگری آوردم که آنها را قانع کـردم، امـا خود را نتوانستم! دلم گواهی میداد که میشود و امکان دارد، و گرنه این امدادهای غیبی که مدام در جبههها اتفاق میافتد، این ملاقاتهایی که در مفاتیح و کتابهای زیادی از علما- که مورد وثوق هستند- آمده است، پس اینها چه میشود؟
نهایت این است که این اشخاص تشرف داشتهاند، اما بیشتر آنان به خاطر فضای تـاریـک جـامـعه عصر غیبت نتوانستهاند تشرف خود را بیان کنند و بعضی از آنان شرط کردهاند تا وقتی زندهاند کسی از تشرف آنها مطلع نباشد؛ پس اصل تشرف صحیح است و تشرفی بوده که فلان عالم تأکید میکند تا من زندهام مطرح نشود؛ خلاصه دلم آرام نمـیگـرفـت، تـوسلـی بـه ساحت مقدس حضـرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف کردم و از خود ایشـان خـواستم که مرا از این سردرگمی نجات دهند.
همـان شـب در عـالم روِیا دیدم که در منطقه- همان جایی که بودم- تمام مردم بـرای استقبـال از کسـی صف کشیدهاند؛ پـرسیـدم چـه خبـر است؟ گفتند حضرت بقیـةاللّـه ارواحنا فداه مـیخـواهنـد تشـریـف بیاورند؛ چشم به راه انداختم، دیدم گرد و خاک سواری در راه است؛ خود را به صف اول رساندم، آن سواران نیز رسیدند، پیشاپیش آنها شخصیتی با عظمت، زیبا و مهربان، سوار بر اسب سفیدی بود. در سمت راست ایـشـان پـیـرمـردی با وقار و در دوطرف، جوانانی خوش سیما، سوار بر اسب، کمر به خـدمـت بسته بودند. من ابتدا فکر کردم ایـشـان حـضـرت امام حسین علیه السلام و آن پـیرمرد، حبیب ابن مظاهر است، اما بعد متوجه شدم که آن آقای بزرگوار، حضرت ولی عـصــر عجل الله تعالی فرجه الشریف و آن پـیــرمــرد، حـضـرت خضر علیه السلام هستند. من اولین کسی بودم که به آقا خوش آمد گفتم و رکاب اسب ایشان را بوسیدم؛ وقتی سرم را بلند کردم و آن جمال دلربا را دیدم- هرچند در عالم روِیا بود- از خود بی خود شدم.
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
عـرض ادب کـردم و محـو تمـاشای آن چشمها، آن چهره و آن خال زیبا شدم، تمام این حالات ثانیهای گذشت، اما برای من به دوام ابدیت بود.
هـمـین که به آن چشمهای زیبا نظر انـداخـتم، نـگـاه به نگاهم انداختند و فرمودند: «تو دیگر چرا؟»!
چهرهی آقا غمگین بود، مثل کسی که با نگاه، دلدادهاش را ملامت میکند؛ منتظر جواب بود؛ عرق شرم به پیشانیام نشست، سر به زیر افکندم و با سکوت وانمود کردم کـه مـتـوجـه فرمایش ایشان نشدهام. فرمودند مگر تو الا~ن مرا نمیبینی؟ عرض کردم: «بله آقاجان»!
فرمودند: « چرا دیشب که از تشرف من گفتند، تو با دلیل آن را انکار میکردی؟! من وجود دارم، من در بین شما هستم، فـقط شما مرا نمیشناسید.< فرمودند: >درست است این مطلب از خود ما است که هر کس ادعای مشاهده کرد، تکذیبش کنید، اما منظور کسی است که مثل نواب اربـعـه، ادعای ارتباط دو طرفه داشته باشد، این چنین کسی کذاب است و آن نـواب مـحـتـرم در غیبت صغری وسیله ارتباطی ما با شیعیان بودند؛ ولی الا~ن زمان غیبت کبری است و شما کلام ما را تحریف نکنید»!
مـن از آن وجـود نازنین طلب بخشش نمودم و در حالی که پای مقدس ایشان را میبوسیدم، از خواب بیدار شدم. فردا صبح خوابم را تعریف و از دوست عزیزم که تشرفِ تـشرف یافتگان را برای ما نقل کرده بود عذرخواهی کردم و اشک چشمم نشان توبه و بازگشت از این فکر تاریک بود.
والسلام علی من اتبع الهدی(برگرفته از مجله خورشید مکه)
نامه ی من به دوست...
سلام مولاجان، یواش یواش داریم به نیمه شعبان نزدیک می شویم و عشاق دارند خودشون را برای این روز بزرگ آماده می کنند، امام مهربان من، نکنه امسال ما و من شب نیمه شعبان را درک نکنیم... شما خودتون زحمات همه ی اون کسانی را که دارن برای این روز بزرگ زحمت می کشند قبول کنید و هیچگاه سایه ی لطفتون را از سرشون جمع نکنید، شما برای من امیدید و برای خیلی ها امید زندگی، احساس می کنم جامعه و مردم دارن کم کمک برای ورودتون آماده می شن، کمکمان کنید ما هم در زمینه سازی ظهور نقش داشته باشیم، التماس دعا برای ظهور...
التماس دعا، یا مهدی
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یا اباالفضل العباس
السلام علیک یا اباصالح المهدی
سلام بر شما دوستان مهربانم، می خوام اولین نفری باشم که عید نیمه شعبان را خدمت ائمه اطهار حضرت رسول الله و حضرت علی بن ابیطالب و حضرت فاطمه الزهرا و امام حسن مجتبی و حضرت امام حسین علیهم السلام و حضرت امام حسن عسگری و حضرت نرجس و حضرت حکیمه خاتون علیهم السلام و آقا امام زمان علیه السلام تبریک می گویم. عشاق عیدتان مبارک...
مطالب زیر را از مجله خورشید مکه نوشته ام، باید خودمان را برای نیمه شعبان آماده کنیم، تا به لطف مهربان خدای بزرگوار و عنایت آقا امام عصر علیه السلام این شب بزرگ و ماه بزم الهی رمضان المعظم را درک کنیم... راستی توی دعاهاتون برای هم دیگه دعا کنید، مناجات شعبانیه رو هم بخونید خیلی قشنگه، در مورد اون حضرت امام (رحمة الله علیه) فرموده اند که: هر کس می خواهد به جایی برسد این مناجات شعبانیه را بخواند.
حتما یه سر به سایت این مجله بزنید و عکس روی جلد این مجله رو ببینید به همراه مطالب با ارزشش تا بیشتر معرفت پیدا کنیم و...( می تونید کلمه ی next، بالای صفحه را بزنید یک راست می روید توی این سایت...)
ظهور خیلی طول نمیکشد
اشاره: حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای احمد قاضی زاهدی گلپایگانی (دامتبرکاته) در کـتـاب ارزشـمـنـد "شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف " جلد سوم، قضیهای را آوردهاند که تقدیم دوستان و علاقهمندان به حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه میشود.ایشان نوشتهاند:
در کـتابخانه دانشمند معظم و فاضل ارجـمـنـد دایـی مکرم آقای شیخ محمد قاضی زاهدی کتابی را به نام "گفتار بزرگان" دیـدم، این کتاب تألیف حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ حسین کاشانی، ساکن تهران میباشد. هر چند حـجم کـوچـکـی دارد، لـکـن مـطـالـب ارزشمندی را دارا است، از جمله در اواخر کتاب، بخش مشاهدات مؤلف است، که بسیـار جـالب و خواندنی است؛ و چون اینجانب، مؤلف را سالها قبل دیدهام و اخلاصش را به اهل بیت قدس سره الشریف میدانم و منبر دلنشین او را استماع نمودهام، و او را از شاگردان مخلص امام صادق علیه السلام و از سـربـازان ارزشـمـند امام عصر ارواحنا فداه یافتهام، به نقل مشاهداتش میپردازم.
ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم
عـنـایـت اول: در حـدود سـال 1336 شـمسی در یکی از مدارس علوم دینی تهران به تدریس قوانین در اصول اشتغال داشـتم، هنگام تدریس از منزل اطلاع دادند که برای شما مهمان آمده است، در حالی که هیچگونه پولی نداشتم، با خود گفتم درس را تمام میکنم و بعد به سراغ نسیه از دوستان و یا قرض الحسنه میروم.
درس کـه تـمـام شـد درب حـجـرهی مدرسه، یکی از دوستان خود را به نام "سید مهدی مکی-" که از علمای با تقوای اهـل کـاشان است- مشاهده کردم، به ایشان اصرار کردم که به حجره من داخل شـود، ایـشـان فـرمـودند: کار دارم شما تشریف بیاورید، عرضی دارم.
از اطاق خارج شدم، مشارالیه یک عدد اسکناس صدتومانی به من داد و گفت: اگر شما میخواهید به نیابت صاحب پول یـــک مــرتـبــه بــه زیــارت حـضــرت عبدالعظیم علیه السلام بروید؛ و گفت: من کار دارم و رفت.
ایــن پــول در آن زمـان وجـه قـابـل ملاحظهای بود و برای خرج میهمان کافی بود، اما عجیب است که بعد از حدود دو ماه، سید مهدی مکی را در خیابان زیارت کردم و از ایشان سؤال کردم پولی که به من دادید از چه کسی بود، ایشان اظهار بی اطلاعی کرد و گفت: من دو سال است که تهران نیامدهام و خبری از این موضوع ندارم، آن وقت فهمیدم که عنایت غیبی شامل حال حقیر شده است و با قیافهی ایـن سید محترم- رَجُلِ الهی- به من کمک کرده است.
ظهور حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه خیلی طول نمیکشد
عنایت دوم: در زمان تحصیل در اصفهان در "مدرسه عربها" که پشت مسجد جامع میدان نقش جهان واقع است، اشتغال به تـحصیل کتب فقه و اصول داشتم و به اندازهای سرگرم تحصیل بودم که در ایام عید نوروز که اجباراً دروس تعطیل بود و هر کس به موطن خود سفر میکرد، ناراحت بودم که چند روزی درس تعطیل میشود.
غـالـبـاً بـرای ایـنکـه حـضـرت رسول اکـرم صلی الله علیه و آله و سلم را در خـواب زیـارت کنم، اعمالی که در کتاب "مفاتیح الجنان" مرحوم شیخ عباس قمی رحمة الله علیه نوشته است، انجام میدادم، ولی توفیق حاصل نمیشد.
مـن دیگـر عادت کرده بودم و اعمال مخصـوص دیـدن آن حضـرت را انجام میدادم تا اینکه یک شب در عالم خواب مشاهده کردم که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم در بالای حجره مقابل درب نشستهاند و من در مقابل آن حضرت قرار دارم، گفتم: « السلام علیـک یـا رسول الله، السلام علیک یا نبی الله.»
حضرت طوری تبسم کردند و لبخند زدند که دندانهای مبارک آن حضرت مشاهده شد و با دست مبارک خود اشاره فرمودند که در طرف راست آن حضرت بنشینم.
امـا بـا خـود گفتـم: در مقابل رسول خـدا صلی الله علیه و آله و سلم بـاید ایستاده باشم، ولی بدون این که حرکتی داشته باشم ملاحظه کـردم کـه در همـان مکـان که حضرت فرموده است، نشستهام.
با خود گفتم: وقت را مغتنم بدارم و سؤالی از آن حضرت بنمایم. در خاطرم مجسم شد که سؤال کنم آیا آقا امام زمان علیه السلام به زودی ظاهر میشوند یا نه؟
و در فکر بودم که زمان ظهور آن بزرگوار حتی برای خود امام عصر علیه السلام معلوم نیست، در هر صورت سؤال را طرح کردم، زیرا هیچ مطلبی در خاطرم نبود که سؤال کنم.
حضرت فرمودند:«بطیئی نیست» یعنی: خیلی طول نخواهد کشید و ظهور آن حضرت نزدیک است.
بعد از خواب بیدار شدم و برخاستم در حالی که بوی بسیار خوشی در حجره به مشامم میرسید. فردای آن روز، پس از درس مـرحـوم "حاج شیخ محمد حسن نـجـف آبادی"، در مدرسه "جدّه" کیفیت خواب خود را با ایشان در میان گذاشتم، آقای نجف آبادی بسیار خوشحال شد و دعا کرد و گفت: خوشا به حال شما که مورد توجه صاحب شریعت هستید و به مقامات عـالـیـه خواهید رسید و از شما استفاده خواهد شد و مرا بوسید.
خورشید مکه: توجه به دو نکته را در این قضیه لازم میدانیم.
اول: فرموده حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که ظـهور حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه خیلی طول نمیکشد، دو جهت دارد: یکی این که به لحاظ طول دوران غیبت کبری که بیش از یازده قرن تا کنون به درازا کشیده، اشکالی ندارد که گفته شود ظهور خیلی طول نمیکشد و منظور ده سال و بیست سال و امثال آن نباشد، بلکه از دید وسیعتری منظور شود.
دوم اینکه منظور این باشد که عصری که ما در آن زندگی میکنیم عصری است که با تمام اعصار و قرون گذشته فرق میکند و به لـحـاظ به وجود آمدن زمینههای ظهور حـضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه در سطح جهانی (مثل پیشرفت علمی بشر و یکپارچه شدن جهان از ابعاد مختلف اطلاعاتی و ارتباطاتی و نارضایتی بشر از ظلم و بی عدالتی در جهان) ظهور حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه در این عصر خیلی نزدیک شده و این تحول عظیم در زندگی بشر خواهی نخواهی به سرعت جهان را به ظهور آن حضرت نزدیک و نزدیکتر میکند و چه بسا در یک زمان بسیار کوتاه و چنانکه در آیات قرآن و روایات تصریح شده، ظهور آن بزرگوار به ناگهان انجام شود و این خیلی دیر نیست و به فرمایش رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم بطیئی: کُند) نیست.
دوم: اینکه شخص خواب بیننده، میگوید در فکرم این مطلب بود که حتی خود امام زمان علیه السلام هم زمان ظهور را نمیداند، این سخن به این شکل صحیح نیست، بلکه باید گفته شود اگر امام زمان علیه السلام بخواهند و امام زمان علیه السلام زمانی چیزی را میخواهند که خدا آن را بخواهد- و سپس آن حضرت آن چیز را میخواهند، لذا باید گفت: اگر امام زمان علیه السلام بخواهند،- میتوانند زمان ظهور را بدانند و اگر نخواهند بدانند، چیزی نمیدانند، زیرا در روایات تصریح شـده است که: >انّهم قدس سره الشریف ، اذا شاوِوا علموا< یعنی ائمه قدس سره الشریف هرگاه بخواهند چیزی را بدانند، میدانند.
بنابر این اگر امام زمان علیه السلام بخواهند بدانند زمان قطعی ظهور چه روز و چه ساعتی است، بلافاصله خواهند دانست و اگر نخواهند بدانند چیزی در این باره به طور قطعی نمیدانند.
و این که ما مکرر میگوییم به طور قطعی نمیدانند، به ملاحظه مسئله مهم "بداء" (علم مربوط به آینده خلقت) است، یعنی امام علیه السلام علم همه چیز از گذشته و حال و آینده را در اختیار دارند، اما در مورد حوادث آینده و آنچه خدا هنوز خلق نفرموده، هرچند خداوند علم آن را به امام علیه السلام داده اما این علم صد در صد نیست و احتمال تغییر در آن وجود دارد که خداوند متعال این تغییرات را در هر شب جمعه و در شب مبارک قدر هر سال به امام عصر علیه السلام اعلام و علم آن را بر قلب مبارکش نازل میفرماید؛ که در روایات به این تغییرات ”بداء“ گفته میشود؛ بداء یعنی آشکار شدن چیزی که پنهان بوده و منظور علمی است که خداوند آن را از امام علیه السلام پنهان کرده بود و سپس برای او آشکار و قطعیت و حتمیت را به امام علیه السلام اعلام فرموده است.
دربارهی ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه باید بگوییم چون این مسئله وعدهی حتمی پروردگار به بشر است و خداوند در وعدهاش تخلف نمیکند، ظهور آن حضرت قطعی و صد در صد است و حتماً انجام خواهد شد و ذرهای احتمال تغییر در آن وجود ندارد، اما در زمان انجام آن احتمال تغییر وجود داشته و دارد یعنی خداوند متعال زمان ظهور آن حضرت را جلو یا عقب میاندازد و خبر قطعی آن را پیشاپیش به امام علیه السلام اعلام فرموده، یا اعلام خواهد فرمود (ممکن است اعلام فرموده باشد و ما این را ندانیم.)
بر همین اساس باید بگوییم طولانی شدن زمان غیبت کبرایِ امام زمان علیه السلام به خاطر مسئلهی "بداء" است، یعنی خداوند متعال از زمان شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تا کنون دائماً و به خاطر عدم آمادگی جامعه، زمان قطعی ظهور حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه را تغییر داده و عقب انداخته است و اگر مـردم، خـصـوصاً شیعیان، آماده پذیرش حکومت و رهبری امام علیه السلام میبودند و به طور یکپارچه و از بُعد اجتماعی، وفاداری خود را به امام علیه السلام نشان میدادند، خداوند متعال ظهور آن حضرت را هر روز و هر سال به عقب نمیانداخت و لذا حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه در پیام و نامه معروف خود خطاب به شیعیان فرمودند: « ولو انّ اشیاعنا وفقهم اللّه لطاعته ...» :«اگر شیعیان ما به طور یکپارچه و یکدل به عهدی که با ما دارند وفا میکردند، میمنت دیدار و سعادت مـشـاهـدهی ما هرگز از آنان به تأخیر نمیافتاد و با سرعت و عجله این سعادت نصیبشان میشد، ولی اعمال ناپسند آنان و آنچه ما از آنان انتظار نداریم، موجب این جدایی و تأخیر در دیدار شده است.»
به نقل از مجله ی خورشید مکه
من و مهربونی مولا
می دونم که دنیا خزون شده و من عوض اینکه کمک کنم و به اندازه ی خودم نذارم این سردی به درون دل ها راه پیدا کنه... دل خودم بیشتر از هرکسی دچار این سردی شده، آقا جانم یابن الحسن، تنهام نذار و برام دعا کن...
التماس دعا، یامهدی