بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباصالح المهدی
روزها می گذرد، جمعه ها می آید، اما او هنوز نیامده... او که با آمدنش خنده بر لبان گل ها و پروانه ها می نشاند... خنده بر لبان بچه های یتیم... بر لبان تمام آن مسلمانانی که به عشق او مبارزه می کنند...
کجایی ای سوار سبز پوش؟؟؟
امروز داشتم به این موضوع فکر می کردم که: چرا گفتند وقتی مولا تشریف می آورند که جهان پر از ظلم و ستم شده باشد؟ به راستی چرا و جالب اینجاست که وقتی ظلم و ستم به حد اعلا برسد...
به این نتیجه رسیدم که:
اگر امام زمان-علیه السلام- زودتر تشریف می آوردند آنوقت هنوز آمادگی وجود نداشت... آنوقت چه اتفاقی می افتاد، همان کاری را که با ائمه اطهار-علیهم السلام- کردند با این امام مهربان هم می کردند... ولی ایشون وقتی تشریف می آورند که همه آمادگی ای را که باید پیدا کنند، دارند و منتظرند، منتظر یه منجی...
یه عزیزی یه مثال قشنگی زد: بلا تشبیه فرض کنید توی یه کوچه یه تیر چراغ برق وجود داره و نیاز به یه چراغ داره که کوچه را روشن کنه... شهرداری چراغ را وصل می کند اما مردم و بچه ها اون چراغ رو -با جهالت و یا به هر دلیلی- می شکنند، شهرداری چراغ دوم را روشن می کند اما باز کار آنها تکرار می شود تا یازده بار... و هر بار مردم آن کوچه کار خود را تکرار می کنند، آنوقت شهرداری آخرین چراغ را برای خود نگه می دارد... چرا؟ برای اینکه مردم به یک بلوغ فکری، به یک آگاهی برسند و بفهمند که دارند اشتباه می کنند... اونها و ما برای ادامه ی زندگی به این روشنایی نیاز داریم...
بلاتشبیه آن چراغ ها ائمه معصومین-علیهم السلام- و مردم آن کوچه هم مردم در طول تاریخ و ماها هستیم... ما برای زندگی به این روشنایی نیاز داریم.
ظهور خیلی نزدیکه...
اللهم عجل لولیک الفرج
... ای الهه سوگ بربگذر از این تاریخ زمان می شناسد آوای تورا
هورشید برتاب بر این خاک سیاهی لانه کرده
می شناسمش به شرار نگاهش
آتون و توشکان و گلخن می خواهیم تا روشن کنیم سایه ی ماه را
هوررخش زهرابه ای نوشیده ، سیمیا بخوانید تا بدانیم سوزیان را
... می شنوم صدایی که می خواند غمنامه ها را ...
ما همچنان نرگسی نذر می کنیم و می دانیم او می آید ...