بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یا ابالفضل العباس
السلام علیک یا حسن بن علی العسگری
السلام علیک یا اباصالح المهدی
اتل متل یه باغچه اتل متل یه باغچهیه باغچة پر از گلپر از صدای گنجشکپر از صدای بلبلاتل متل یه بابایه بابای مهربونبراسعیده بابابرا گلها باغبونپیش گلها نشستهکنارش هم سعیدهبابا داره به دخترباغبونی یادمیده«به اون میگن نسترناین نهال انارهخیلی مواظبش باشتا که ثمر بیارهاینکه بیخ دیوارهاسمش درخت تاکهاینم کود گیاهی براقوّت خاکهبه اون میگن گل سرخ به این میگن گل یاسهمون که زیباترین گل باغچه باباسبعداً کنار یاسَمیک گل خوشگل بکارحالا باغ و آب میدیمشیلنگ آب رو بیار»سعیده با خنده گفت:چه باغچه قشنگیبابا پیش خودش گفت:چه دختر زرنگیوقتی تو باغبونیدختر عین بابا شدجنگ شد و بابا جونشراهی جبههها شدسعیده با خودش گفت:حالا برای گلهامنم که باغبونممنم به جای باباحیاطُ جارو میکردباغ گلُ آب میدادبه این امید که روزیبابا به خونه میآدسالها گذشت از اون روزولی بابا نیومدیه روز بلند شد از خوابباغچه رو دید و جیغ زدچرا باغچه بابایکدفعه افسرده شدگلهای ناز باغچه یک شبه پژمرده شدروزها و هفته هااز پی هم میرسیدولی باغچه بابارنگ شادی رو ندیدیه روز آفتابیوفتی بلند شد از خوابرفت به کنار باغچهرو شو بشوره با آببا اینکه از اون گلهانبود هیچی نشونهبوی یاس و گل سرخپیچیده بود تو خونهیهو دلش شور افتادزنگ خونه صدا کردمادرش از تو اتاقدویدُ در رو واکردپشت در خونشونمرد غریبهای دیدبعدش صدای جیغِ مامان جونش رو شنید«بیا بیا دخترمباید شیرینی بدیمبابات اومد از سفربریم خوش آمد بگیم»بیرون دوید از خونهاما بابا رو ندیدولی بوی گل یاسبا گل سرخُ شنیدچشمها رو بر هم گذاشتبو کشید و بو کشیدردّ بو رو گرفتُبه دنبال گل دویدرسیدش به جائیکهمست بوی گل شدشکنار جسم سختیگیج شدُ افتادشوقتی چشمها رو واکردعکس بابا جون رو دیدنفهمیدش چطور شدروی عکس اون پریدانگاری که زیر عکسیه جعبه از جنس چوبگذاشتن و توی اونپُره ز گلهای خوبدلش به تاپ تاپ افتادخیلی تند و خیلی زوددر جعبه رو واکردبابا توی جعبه بودمات شد و خیره شدیواشی گفت: «بابا جونچشمها تو واکن باباپژمردهای باغبون»دیدش که از سینة بابا عطر یاس میآددست و پای لِه شده اشبوی گل سرخ میدادشاید همون وقتیکهتیر توی سینهاش خوردیاس سفید تو باغچهافسرده گشت و پژمردشاید وقتیکه تانکهارفتند رو پا و دستشگل سرخ تو باغچهپرپر شد و شکستشجیغ زد و ناله زدکنار باباجون دادبابا جونو صدا زدجنازه رو تکون داد«بابا بیا و ببینیاس تو پژمرده شدگل سرخ تو باغچه شکست و افسرده شدیهو صدایی شنید:«دخترکم سعیدهبابا قبل شهادتحرف تو رو شنیدهناله نکن دخترمگریه و زاری بسهاینو بگیر عزیزمبذر گل نرگِسهتو نامه آخرش برات نوشته بابااینو بکار تو باغچهجای تموم گلها»بذر گل نرگسُمحکم گرفت تو دستش با گریه و با نالهبسوی باغچه رفتشبا صد هزاران امیدکه توی سینهاش داشتبذر گل نرگسُ بردُ توی باغچه کاشتروزها میشست کنارشگریه میکرد پای اونزبون گرفته وهیصدا میزد: «بابا جون»تا اینکه توی باغچهجای تموم گلهایک گل نرگس اومدیک گل ناز و زیباحالا توی این خونهیگ گل نرگس هستشهرچی گل پرپرهفدای چشم مستش------------------------------------------------انتظار فرج از بهترین اعمال استالتماس دعای فرج الاقل منتظر 284
منبع:http://www.rahpouyan.com/Forum/topic.aspTOPIC_ID=479癥
منبع عکس:http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2004/11/105497_orig.jpg